اقتصاد سیاسی روسیه کنونی (قسمت دوم)
چرا لیبرالهای روسیه عملکرد نئوکانهای امریکائی را دارند؟
دیدبان روسیه: پروفسور "سرگی گوبانف" استاد اقتصاد دانشگاه دولتی مسکو، سردبیر نشریه اکونومیست و نماینده اتحادیه کارگران مسکو، گفتگویی تحت عنوان «رژیم کمپرادور روسیه به تار موئی بند است» با مجله روسیزبان «بیزینس آنلاین» انجام داده است. این مصاحبه نشان میدهد که تفکرات برای بازگشت به نظام سوسیالیستی در روسیه هنوز قوی است و علیرغم فروپاشی نظام شوروری، اندیشههای سوسیالیستی همچنان به صورت یک دلتنگی (نوستالژی) در میان روشنفکران وجود دارد. "محمد کردزاده کرمانی" کارشناس ارشد وزارت امور خارجه این گفتگوی مفصل را به پارسی برگردان کرده و در اختیار دیدبان روسیه قرار داده است که طی ده شماره منتشر خواهد شد.
- آیا صحبتهای شما در مورد ویژگیهای دولت فعلی فلجکننده نیست؟
گوبانف: این تحلیلی بسیار شایع است. زمانیکه فروپاشی اتفاق افتاد و شکل اقتصاد باز پذیرفته شد مخالفین ژئوپولتیک ما از این وضع خیلی خوشحال شدند. آنها با کیسههای دلار به گورباچف کمک کردند و اطرافیان گورباچف به فساد، خودفریبی و خودتخریبی افتادند، خطری که مستقیما روسیه را تهدید کرد. نمایندگان الیگارشی کمپرادور نمیخواهند صورت حقیقت را ببینند. آنها ما را متقاعد میکنند که این شکست نیست و روش بازار، سیاستهای پولی، بیپایگی و بیبرنامگی و همچنین عدم ایجاد ظرفیتهای صنعتی و تولیدی میتواند نجاتبخش باشد. این تخیلی است که خود به زنجیرکشیدگانی از نوع «کودرین»، «سیلیانوف»، «اولکایف» و دیگران همراه با کرملین دنبال میکنند.
- آیا آنها میترسند درمقابل مردم به شکست خود اعتراف کنند ؟
گوبانف: هنوز چنین ترسی وجود ندارد. آنها ما را از رکود می ترسانند، مشابه خبرهای جنگی دوران شوروی. صندوق بینالمللی پول خبر از کاهش رشد اقتصادی روسیه میدهد. بانک جهانی این خبرها را دنبال میکند. سپس موسسه اعتبارسنجی "Standard and Poor" همین کار را ادامه میدهد و «کودرین» آنرا دنبال میکند. آنها چرا ما را از چیزی که وجود دارد میترسانند؟
روسیه از 2013 به دام رکود افتاده و دو سال است که در رکود زندگی میکند و با کسری بودجه و بحران منطقهای مواجه است. این مسئله به تحریم و قیمت نفت مربوط نیست. علت فروپاشی داخلی بنیادها است. روسیه به مرحله نهائی بحران سیستماتیک دولت و مالکیت کمپرادور رسیده است. این ذات بحران سیستمیک است که نمیگذارد ایدئولوگهای دولت کمپرادور چون «کودرین» و غیره شناسائی شوند. ما نباید درهای کشور را بر روی سرمایه های خارجی و دلارهای درندهخو باز کنیم. این لیبرالیسم نیست.
تصور کنید شهر«تروا» در محاصره است. راهی نیست دفاع از آن را نباید نادیده گرفت. نباید بگذاریم که آنها دفاع را بشکنند وخانههای ما را بسوزانند، سرمایهها و زنان ما را به غارت ببرند. در چنین شرایطی هیچکس نباید اجازه دهد دروازههای شهر تروا به نام لیبرالیسم اقتصادی باز شود. بحثی که در مورد لیبرالیسم اقتصادی روسیه وجود دارد بحثی غیرمهم، اضافی، توخالی وارتجاعی است که خود لیبرالیسم را عوض میکند. در امریکا لیبرالیسم از نیروی کار و منافع کارگران حمایت میکند. آنها مخالف امپریالیسم امریکا هستند، مخالف تجاوزگری های امریکا در سراسر جهان هستند. آنها طرفدار دولت مردمی، ضمانتهای اجتماعی، آزادی دسترسی عمومی به تعلیم و تربیت و کاهش ساعات کار کارگران هستند. ولی آنهائی که برای امپریالیسم امریکا میجنگند، آنهائی هستند که نومحافظهکاران خوانده میشوند، این داستان لیبرالهای ماست. آیا آنها ارزشهای لیبرالهای امریکائی را دارند؟ آیا آنها مخالف تجاوزهای امریکا و از جمله تجاوزات قبلی امریکا در عراق، افغانستان، شمال افریقا و شرق اروپا هستند؟ به گونهای که نیروهای نظامی امریکا به مرزهای ما تجاوز نکنند و آنها را از بالتیک برانند؟
آیا آنها اینگونه عمل میکنند؟ خیر. آنها نه بخاطر کارگران عمل میکنند و نه مثل امریکاییهای نومحافظهکار عمل میکنند، بلکه بسیار ارتجاعیترند.
درهمه جهان تعارضات وعدم تعادلها در اثر امپریالیسم دلار بوجود آمده است. دلاری کردن با خود ترور، زور، جنگ و خرابی به بار میآورد و میلیونها نفر را از بین میبرد. امریکا بدون واسطه نمیتواند زندگی کند. برای زندگی امریکائیها باید بقیه جهان ازجمله روسیه هزینه کند و این جریان توسط «کودرین» ودیگران در روسیه تقویت میشود.
► روسیه با داشتن میلیاردها دلار نمیتواند شرکت «اینتل» را با همه تکنولوژی آن خریداری نماید
- «کودرین» (وزیر خزانه داری روسیه) چه کاری انجام داده است؟
گوبانف: کودرین به صورت مستقیم در ایجاد صندوق استعماری تثبیت (صندوق ایجاد ثبات) شرکت داشته است، صندوقی که مبتنی بر ثبات دلار به هزینه روبل عمل میکند. این چیزی نیست به جز اینکه تورمِ دلار را وارد روسیه میکند. تورمِ دلارهای نفتی از سال 2000 تا 2008 در رشد تولید ناخالص داخلی روسیه نمایانگر بود. در دوره شوروی هر اقتصاددانی که با ادبیات اقتصادی آشنا بود به راحتی معنی امپریالیسم دلار و واردات تورم را میفهمید. ولی اقتصاددانان امروزی بخاطر اینکه تحصیلکرده غرب هستند کمتر این موضوع را میفهمند. چنین پدیدهای که واردات تورم مینماید برای همه اقتصاددانان قابل درک نیست. اگرچه این موضوع غیر مهم قلمداد شده است ولی برای اقتصاد روسیه ثابت شده که کشنده است. در دوره پس از فروپاشی شوروی کشورما قربانی مکانیزم امپریالیسم کلاسیک شده است.
در حقیقت در جهان امروز دو نوع سیستم دلار وجود دارد. دلار اول که در امریکا برای اقتصاد داخلی امریکا وجود دارد و در حقیقت 99 درصد آن دلار غیر نقدی و الکترونیکی است. دلار دوم دلار خارجی است، پولی که ما در اثر صادرات به بقیه نقاط جهان به دست میآوریم و بیش از همه دلارهای نفتی است.
دلار اول یا دلار داخلی امریکا قدرت خرید دارد و میتواند کالاها و خدمات امریکائی را بخرد. ولی قدرت خرید دلارهای نفتی که با فروش نفت وسایر منابع خام تامین میشود واز جمله با فروش منابع خام روسیه تامین میشود کم است. امریکا هیچ تضمینی درمورد قدرت خرید دلارهای نفتی از کالاهای خود نمیدهد.
آنچه که در مورد فروش مواد خام کشور بدست میآید قدرت خریدی برای خرید کالاهای امریکائی توسط این دلار وجود ندارد. این پول فقط قدرت خرید برای خرید کالاهای خارج از امریکا از جمله اروپا و آسیا دارد. البته همه آن دلارها نفتی نیستند. ولی از لحاظ فروش کالا تضمین نشده اند. ولی کمپرادور ما کالا (نفت و مواد خام) را با یک چیز ظاهرفریبی به طوریکه با این ظاهر موجودیت پیدا میکند و قدرت مالکیت ایجاد میکند مبادله میکند.
همه دنیا دلارهای نفتی را با چیزی مبادله میکنند که هیچ کمکی به توسعه صنعتی آنها نمیکند. همه ابزار و ادوات با تکنولوژی بالا که برای اقتصاد روسیه ضروری هستند در لیست ممنوعیت صادرات به روسیه قرار میگیرد. هیچکس این لیست ممنوعیت را عوض نمیکند. بنابراین بازار آزاد تکنولوژی بالا یک دروغ محض است. روسیه با تمامی درخواستها و داشتن صدها میلیارد دلار ذخائر نمیتواند شرکت بوئینگ را به طور کامل خریداری نماید، نمیتواند شرکت اینتل را خریداری کند که در زمینه ریزپردازندهها بتواند با امریکا رقابت بکند. روسیه نمیتواند شرکت جنرال الکتریک را خریداری نماید که تکنولوژی جدید را در حوزه موتور هواپیما داشته باشد، نمیتواند شرکت میکروسافت را خریداری نماید که سیستم عامل ملی خود را ایجاد کند و با دیگران رقابت کند. برای چه؟
برای اینکه صادرات تمامی تکنولوژیهای پیشرفته حتی به ژاپن و اروپای غربی ممنوع است و دراین لیست تحریم فقط روسیه قرار ندارد. بر اساس گروه و سطح تکنولوژی صادرات تکنولوژی از امریکا به اروپا، ژاپن واسرائیل تا کوچکترها ممنوع است. امریکا همیشه روسیه را به عنوان دشمن ژئوپولیتیک خود قلمداد خواهد کرد. در سال 1992 من نوشتم که غرب به سرکردگی امریکا روسیه را به هیچ شکل نمیخواهد، نه به صورت سوسیالیستی و نه به صورت سرمایهداری. از آن زمان هر روز این نتیجهگیری دائما تایید میگردد. این قانون اقتصاد جهانی است. امپریالیسم امریکا تا زمانیکه روسیه را به مستعمره کامل خود تبدیل نکند آرام نخواهد گرفت.
- چرا روسیه ؟
گوبانف: برای اینکه مساحت روسیه معادل یک هفتم مساحت کل سرزمینهای جهان است با انبوهی از منابع که همه برای آن دندان تیز کردهاند. دردوره کمونیستها ما تفکرات جهانی داشتیم و نه تفکرات کلنیالیستی. با موضع نرم و سادهای که در مقابل مخالفین ژئوپلیتیکی خود داشتیم به هیچ وجه درچارچوب اقتصاد جهانی به آنها امتیاز نمیدادیم. برای اینکه میتوانستیم امکانات و ضعفهای خود را بر اساس پتانسیلهای صنعتی شدن همسطح سازیم. جائی که تکنیک ما قرار دارد جائی است که ما قرارداریم. جای ما جائی بود که پتانسیلهای رقابت تکنیکی ما وجود داشت. با توجه به منابع وامکانات برای چنین سیاستی که در گذشته وجود داشت امروزه عدم توازن بین قلمرو وسیع و سطح نمایندگی وحاکمیت کوچک امروزی وجود دارد و این از چالشهای عمده روسیه است.
رفقای امروزی ما در دولت این را خوب میفهمند که این یک کمپرادوری از کوتولههای عوام با آگاهی کم در قلمرو گالیور میباشد. غولی با ناتوانیهای عقلی خود به صادرات مواد خام محدود شده است و دراین راستا ظرفیتهای فکری و روشنفکری کشورما به زودی قربانی کسانی میشود که تضادهای کنونی جهان را در نظام بینالملل کنونی مجسم میسازند و با این تضادها به شکلی عالی بازی میکنند. بنابراین آنچه که اتفاق میافتد به نفع ما نخواهد بود. در حقیقت پیشرفتی وجود نخواهد داشت. آنها برگزارکننده کنفرانسها و مجامعی هستند جائی که عکسالعملهای مارا ارزیابی میکنند تا در حقیقت ایدئولوژی کمپرادور را انتقال دهند، ایدئولوژی که منافع ملی ما را به منافع ملی امریکا وابسته میسازد.
بگذارید که در مورد بودجه صحبت کنیم
گوبانف: برای اولین بار است که کشور به رکودی مستقل با کاهش بودجه افتاده است. گفته میشود که تا 15 درصد کسری بودجه خواهیم داشت که معادل این است که نرخ تولید ناخالص داخلی 3 تا 4 در صد کاهش یابد. ثانیا بودجه به دلارهای نفتی و همچنین به نرخ روبل وابسته است. ثالثا هر مقدار که اقتصاد به صادرات مواد خام وابسته باشد نرخ ضد صنعتی شدن افزایش مییابد. خود این مسئله باعث کسری بودجه میشود و کسر بودجه قیمت روبل را کاهش میدهد. این چه معنی را میدهد؟ به اندازه هر دلار نفتی روبل بیشتری چاپ میشود خود تشکیلدهنده منشا اصلی تورم بودجه است. این مایه تاسف است که «اولکایف» در مقام وزیر «اقتصاد بدون رشد» به مقام وزیری میرسد، درست زمانی که قیمت نفت کاهش مییابد و از آنجا قیمت دلار افزایش مییابد و ارزش روبل کاهش مییابد. برای هر دلاری که چاپ میشود روبل بیشتری نیاز است تا بودجه آسیب نبیند. این استدلال کاملا غلط است. کسری بودجه را از طریق تورم پر کردن خیانت و ازمنافع دولت ملی به دور میباشد.
کابینه پوتین همه امور و تصورات دولت و مالکیت کمپرادور را تقسیم کرده است، درست مثل پادشاهی است که از این تقسیمبندی شخصا حمایت میکند. در سال 2012 من کتابی تحت عنوان «تعطیلی قدرت روسیه، نوصنعتی شدن و یکپارچگی عمودی» نوشتم. بهطور کلی رییس دولت ضرورتا همه چیز را درک نمیکند. از اینجاست که لازم است که تشکیلات دولتی درست کند که همه ظرافتهای مالی و عملکرد اقتصاد امروزی را درک نماید. دراین مورد وضعیت بسیار خراب است. کادر انتخاب شده دولتی که مورد علاقه است بر اساس اصول و فداکاری عمل نمی کند، بلکه بر اساس قرابت های قبیله ای کار می کند و به همین خاطر بودجه رکودی وهمراه با تورم است و از آنجا که بخش اعظم روبل عمدتا از لوله نفت بیرون میآید قدرت خرید روبل کمتر میشود، از این جهت که مقدار کالاهای تولیدی درون کشور افزایش نمییابد، چون در حقیقت پول ابزاری برای مبادله کالا است.
اگرجمع مقدار کالای تولیدی افزایش نیابد و پول افزایش یابد سیاست دولت به شوک کاهش ارزش پول همراه با تورم گرایش پیدا میکند و به شوک گرانی عمومی و فقر عمومی تغییر پیدا میکند. این وضعیت نه تولید صنعتی را بالا میبرد و نه ایجاد اشتغال در بخش تولید مینماید. اقتصاد روسیه به وضعیت کمپرادور تنزل پیدا کرده است که رشد نمیکند و با رکود مواجه است.
برگردان: محمد کردزاده کرمانی
منبع: مجله روسیزبان «بیزینس آنلاین»
پایان نوشتار/
- آیا صحبتهای شما در مورد ویژگیهای دولت فعلی فلجکننده نیست؟
گوبانف: این تحلیلی بسیار شایع است. زمانیکه فروپاشی اتفاق افتاد و شکل اقتصاد باز پذیرفته شد مخالفین ژئوپولتیک ما از این وضع خیلی خوشحال شدند. آنها با کیسههای دلار به گورباچف کمک کردند و اطرافیان گورباچف به فساد، خودفریبی و خودتخریبی افتادند، خطری که مستقیما روسیه را تهدید کرد. نمایندگان الیگارشی کمپرادور نمیخواهند صورت حقیقت را ببینند. آنها ما را متقاعد میکنند که این شکست نیست و روش بازار، سیاستهای پولی، بیپایگی و بیبرنامگی و همچنین عدم ایجاد ظرفیتهای صنعتی و تولیدی میتواند نجاتبخش باشد. این تخیلی است که خود به زنجیرکشیدگانی از نوع «کودرین»، «سیلیانوف»، «اولکایف» و دیگران همراه با کرملین دنبال میکنند.
- آیا آنها میترسند درمقابل مردم به شکست خود اعتراف کنند ؟
گوبانف: هنوز چنین ترسی وجود ندارد. آنها ما را از رکود می ترسانند، مشابه خبرهای جنگی دوران شوروی. صندوق بینالمللی پول خبر از کاهش رشد اقتصادی روسیه میدهد. بانک جهانی این خبرها را دنبال میکند. سپس موسسه اعتبارسنجی "Standard and Poor" همین کار را ادامه میدهد و «کودرین» آنرا دنبال میکند. آنها چرا ما را از چیزی که وجود دارد میترسانند؟
روسیه از 2013 به دام رکود افتاده و دو سال است که در رکود زندگی میکند و با کسری بودجه و بحران منطقهای مواجه است. این مسئله به تحریم و قیمت نفت مربوط نیست. علت فروپاشی داخلی بنیادها است. روسیه به مرحله نهائی بحران سیستماتیک دولت و مالکیت کمپرادور رسیده است. این ذات بحران سیستمیک است که نمیگذارد ایدئولوگهای دولت کمپرادور چون «کودرین» و غیره شناسائی شوند. ما نباید درهای کشور را بر روی سرمایه های خارجی و دلارهای درندهخو باز کنیم. این لیبرالیسم نیست.
تصور کنید شهر«تروا» در محاصره است. راهی نیست دفاع از آن را نباید نادیده گرفت. نباید بگذاریم که آنها دفاع را بشکنند وخانههای ما را بسوزانند، سرمایهها و زنان ما را به غارت ببرند. در چنین شرایطی هیچکس نباید اجازه دهد دروازههای شهر تروا به نام لیبرالیسم اقتصادی باز شود. بحثی که در مورد لیبرالیسم اقتصادی روسیه وجود دارد بحثی غیرمهم، اضافی، توخالی وارتجاعی است که خود لیبرالیسم را عوض میکند. در امریکا لیبرالیسم از نیروی کار و منافع کارگران حمایت میکند. آنها مخالف امپریالیسم امریکا هستند، مخالف تجاوزگری های امریکا در سراسر جهان هستند. آنها طرفدار دولت مردمی، ضمانتهای اجتماعی، آزادی دسترسی عمومی به تعلیم و تربیت و کاهش ساعات کار کارگران هستند. ولی آنهائی که برای امپریالیسم امریکا میجنگند، آنهائی هستند که نومحافظهکاران خوانده میشوند، این داستان لیبرالهای ماست. آیا آنها ارزشهای لیبرالهای امریکائی را دارند؟ آیا آنها مخالف تجاوزهای امریکا و از جمله تجاوزات قبلی امریکا در عراق، افغانستان، شمال افریقا و شرق اروپا هستند؟ به گونهای که نیروهای نظامی امریکا به مرزهای ما تجاوز نکنند و آنها را از بالتیک برانند؟
آیا آنها اینگونه عمل میکنند؟ خیر. آنها نه بخاطر کارگران عمل میکنند و نه مثل امریکاییهای نومحافظهکار عمل میکنند، بلکه بسیار ارتجاعیترند.
درهمه جهان تعارضات وعدم تعادلها در اثر امپریالیسم دلار بوجود آمده است. دلاری کردن با خود ترور، زور، جنگ و خرابی به بار میآورد و میلیونها نفر را از بین میبرد. امریکا بدون واسطه نمیتواند زندگی کند. برای زندگی امریکائیها باید بقیه جهان ازجمله روسیه هزینه کند و این جریان توسط «کودرین» ودیگران در روسیه تقویت میشود.
► روسیه با داشتن میلیاردها دلار نمیتواند شرکت «اینتل» را با همه تکنولوژی آن خریداری نماید
- «کودرین» (وزیر خزانه داری روسیه) چه کاری انجام داده است؟
گوبانف: کودرین به صورت مستقیم در ایجاد صندوق استعماری تثبیت (صندوق ایجاد ثبات) شرکت داشته است، صندوقی که مبتنی بر ثبات دلار به هزینه روبل عمل میکند. این چیزی نیست به جز اینکه تورمِ دلار را وارد روسیه میکند. تورمِ دلارهای نفتی از سال 2000 تا 2008 در رشد تولید ناخالص داخلی روسیه نمایانگر بود. در دوره شوروی هر اقتصاددانی که با ادبیات اقتصادی آشنا بود به راحتی معنی امپریالیسم دلار و واردات تورم را میفهمید. ولی اقتصاددانان امروزی بخاطر اینکه تحصیلکرده غرب هستند کمتر این موضوع را میفهمند. چنین پدیدهای که واردات تورم مینماید برای همه اقتصاددانان قابل درک نیست. اگرچه این موضوع غیر مهم قلمداد شده است ولی برای اقتصاد روسیه ثابت شده که کشنده است. در دوره پس از فروپاشی شوروی کشورما قربانی مکانیزم امپریالیسم کلاسیک شده است.
در حقیقت در جهان امروز دو نوع سیستم دلار وجود دارد. دلار اول که در امریکا برای اقتصاد داخلی امریکا وجود دارد و در حقیقت 99 درصد آن دلار غیر نقدی و الکترونیکی است. دلار دوم دلار خارجی است، پولی که ما در اثر صادرات به بقیه نقاط جهان به دست میآوریم و بیش از همه دلارهای نفتی است.
دلار اول یا دلار داخلی امریکا قدرت خرید دارد و میتواند کالاها و خدمات امریکائی را بخرد. ولی قدرت خرید دلارهای نفتی که با فروش نفت وسایر منابع خام تامین میشود واز جمله با فروش منابع خام روسیه تامین میشود کم است. امریکا هیچ تضمینی درمورد قدرت خرید دلارهای نفتی از کالاهای خود نمیدهد.
آنچه که در مورد فروش مواد خام کشور بدست میآید قدرت خریدی برای خرید کالاهای امریکائی توسط این دلار وجود ندارد. این پول فقط قدرت خرید برای خرید کالاهای خارج از امریکا از جمله اروپا و آسیا دارد. البته همه آن دلارها نفتی نیستند. ولی از لحاظ فروش کالا تضمین نشده اند. ولی کمپرادور ما کالا (نفت و مواد خام) را با یک چیز ظاهرفریبی به طوریکه با این ظاهر موجودیت پیدا میکند و قدرت مالکیت ایجاد میکند مبادله میکند.
همه دنیا دلارهای نفتی را با چیزی مبادله میکنند که هیچ کمکی به توسعه صنعتی آنها نمیکند. همه ابزار و ادوات با تکنولوژی بالا که برای اقتصاد روسیه ضروری هستند در لیست ممنوعیت صادرات به روسیه قرار میگیرد. هیچکس این لیست ممنوعیت را عوض نمیکند. بنابراین بازار آزاد تکنولوژی بالا یک دروغ محض است. روسیه با تمامی درخواستها و داشتن صدها میلیارد دلار ذخائر نمیتواند شرکت بوئینگ را به طور کامل خریداری نماید، نمیتواند شرکت اینتل را خریداری کند که در زمینه ریزپردازندهها بتواند با امریکا رقابت بکند. روسیه نمیتواند شرکت جنرال الکتریک را خریداری نماید که تکنولوژی جدید را در حوزه موتور هواپیما داشته باشد، نمیتواند شرکت میکروسافت را خریداری نماید که سیستم عامل ملی خود را ایجاد کند و با دیگران رقابت کند. برای چه؟
برای اینکه صادرات تمامی تکنولوژیهای پیشرفته حتی به ژاپن و اروپای غربی ممنوع است و دراین لیست تحریم فقط روسیه قرار ندارد. بر اساس گروه و سطح تکنولوژی صادرات تکنولوژی از امریکا به اروپا، ژاپن واسرائیل تا کوچکترها ممنوع است. امریکا همیشه روسیه را به عنوان دشمن ژئوپولیتیک خود قلمداد خواهد کرد. در سال 1992 من نوشتم که غرب به سرکردگی امریکا روسیه را به هیچ شکل نمیخواهد، نه به صورت سوسیالیستی و نه به صورت سرمایهداری. از آن زمان هر روز این نتیجهگیری دائما تایید میگردد. این قانون اقتصاد جهانی است. امپریالیسم امریکا تا زمانیکه روسیه را به مستعمره کامل خود تبدیل نکند آرام نخواهد گرفت.
- چرا روسیه ؟
گوبانف: برای اینکه مساحت روسیه معادل یک هفتم مساحت کل سرزمینهای جهان است با انبوهی از منابع که همه برای آن دندان تیز کردهاند. دردوره کمونیستها ما تفکرات جهانی داشتیم و نه تفکرات کلنیالیستی. با موضع نرم و سادهای که در مقابل مخالفین ژئوپلیتیکی خود داشتیم به هیچ وجه درچارچوب اقتصاد جهانی به آنها امتیاز نمیدادیم. برای اینکه میتوانستیم امکانات و ضعفهای خود را بر اساس پتانسیلهای صنعتی شدن همسطح سازیم. جائی که تکنیک ما قرار دارد جائی است که ما قرارداریم. جای ما جائی بود که پتانسیلهای رقابت تکنیکی ما وجود داشت. با توجه به منابع وامکانات برای چنین سیاستی که در گذشته وجود داشت امروزه عدم توازن بین قلمرو وسیع و سطح نمایندگی وحاکمیت کوچک امروزی وجود دارد و این از چالشهای عمده روسیه است.
رفقای امروزی ما در دولت این را خوب میفهمند که این یک کمپرادوری از کوتولههای عوام با آگاهی کم در قلمرو گالیور میباشد. غولی با ناتوانیهای عقلی خود به صادرات مواد خام محدود شده است و دراین راستا ظرفیتهای فکری و روشنفکری کشورما به زودی قربانی کسانی میشود که تضادهای کنونی جهان را در نظام بینالملل کنونی مجسم میسازند و با این تضادها به شکلی عالی بازی میکنند. بنابراین آنچه که اتفاق میافتد به نفع ما نخواهد بود. در حقیقت پیشرفتی وجود نخواهد داشت. آنها برگزارکننده کنفرانسها و مجامعی هستند جائی که عکسالعملهای مارا ارزیابی میکنند تا در حقیقت ایدئولوژی کمپرادور را انتقال دهند، ایدئولوژی که منافع ملی ما را به منافع ملی امریکا وابسته میسازد.
بگذارید که در مورد بودجه صحبت کنیم
گوبانف: برای اولین بار است که کشور به رکودی مستقل با کاهش بودجه افتاده است. گفته میشود که تا 15 درصد کسری بودجه خواهیم داشت که معادل این است که نرخ تولید ناخالص داخلی 3 تا 4 در صد کاهش یابد. ثانیا بودجه به دلارهای نفتی و همچنین به نرخ روبل وابسته است. ثالثا هر مقدار که اقتصاد به صادرات مواد خام وابسته باشد نرخ ضد صنعتی شدن افزایش مییابد. خود این مسئله باعث کسری بودجه میشود و کسر بودجه قیمت روبل را کاهش میدهد. این چه معنی را میدهد؟ به اندازه هر دلار نفتی روبل بیشتری چاپ میشود خود تشکیلدهنده منشا اصلی تورم بودجه است. این مایه تاسف است که «اولکایف» در مقام وزیر «اقتصاد بدون رشد» به مقام وزیری میرسد، درست زمانی که قیمت نفت کاهش مییابد و از آنجا قیمت دلار افزایش مییابد و ارزش روبل کاهش مییابد. برای هر دلاری که چاپ میشود روبل بیشتری نیاز است تا بودجه آسیب نبیند. این استدلال کاملا غلط است. کسری بودجه را از طریق تورم پر کردن خیانت و ازمنافع دولت ملی به دور میباشد.
کابینه پوتین همه امور و تصورات دولت و مالکیت کمپرادور را تقسیم کرده است، درست مثل پادشاهی است که از این تقسیمبندی شخصا حمایت میکند. در سال 2012 من کتابی تحت عنوان «تعطیلی قدرت روسیه، نوصنعتی شدن و یکپارچگی عمودی» نوشتم. بهطور کلی رییس دولت ضرورتا همه چیز را درک نمیکند. از اینجاست که لازم است که تشکیلات دولتی درست کند که همه ظرافتهای مالی و عملکرد اقتصاد امروزی را درک نماید. دراین مورد وضعیت بسیار خراب است. کادر انتخاب شده دولتی که مورد علاقه است بر اساس اصول و فداکاری عمل نمی کند، بلکه بر اساس قرابت های قبیله ای کار می کند و به همین خاطر بودجه رکودی وهمراه با تورم است و از آنجا که بخش اعظم روبل عمدتا از لوله نفت بیرون میآید قدرت خرید روبل کمتر میشود، از این جهت که مقدار کالاهای تولیدی درون کشور افزایش نمییابد، چون در حقیقت پول ابزاری برای مبادله کالا است.
اگرجمع مقدار کالای تولیدی افزایش نیابد و پول افزایش یابد سیاست دولت به شوک کاهش ارزش پول همراه با تورم گرایش پیدا میکند و به شوک گرانی عمومی و فقر عمومی تغییر پیدا میکند. این وضعیت نه تولید صنعتی را بالا میبرد و نه ایجاد اشتغال در بخش تولید مینماید. اقتصاد روسیه به وضعیت کمپرادور تنزل پیدا کرده است که رشد نمیکند و با رکود مواجه است.
برگردان: محمد کردزاده کرمانی
منبع: مجله روسیزبان «بیزینس آنلاین»
پایان نوشتار/